ریاضت نوشتن

دیدید میگن فکر شکنچه از خود شکنجه سخت تره؟

داستان نوشتنم همینه اما برعکس. ما که مینویسیم. حالا به هر عنوانی… وقتی یه موضوع تو ذهنمون میاد برای نوشتن تو ذهنمون خیلی راحت برای خودمون میگیم و مینویسیمش. اما موقع نوشتن که میشه، چه توی وبلاگ چه توی کاغذ چه ورد یا هرجای دیگه که بشه نوشت، می بینیم به راحتی نمیتونیم بنویسیم. بعضا تکه های مهمی از پازل نوشته رو گم میکنیم. نوشتن اذیتمون میکنه خلاصه. برخلاف چیزی که تو ذهنمون ازش انتظار داشتیم. خیلی کمتر از اون چیزی که فکر کنیم مطلوبیت کسب میکنیم.

دلیل این سختی در نوشتن رو نمیدونم چیه. شاید قضاوت هایی هست که ازش میترسیم. شاید کندی سرعت نوشتن نسبت به سرعت گفتمان درونیمان هست. شاید احساس نا امنی از لو رفتن نوشته هایی هست که دوست نداریم کسی دیگر بخواندشان. شاید شاید شاید… از این شایدها زیاد است.

وقتی میخوایم چیزی رو از خودمون بنویسیم باید درباره ش فکر کنیم. فکر کردنم خب به اصطلاح آدمو به فسفر سوزی میندازه! دیدید ریاضیاتم میخواد حل کنید، قبلش که بهش فکر میکنید براتون شیرینه ولی وای اگر به یه مساله پیچ و تاب دار بخورید… راستی، ریاضی دان های قوی نویسنده های خوبی میشن؟ آخه از ذهنشون بلدن چطوری کار بکشن. عکسش چی؟

یکی میگفت اسم ریاضی واسه این ریاضی هست که با ریاضت بدست میاد. تا حالا به مساله ای برخورد کردید که کله تون داغ کنه دیگه؟

بیان دیدگاه

این سایت برای کاهش هرزنامه‌ها از ضدهرزنامه استفاده می‌کند. در مورد نحوه پردازش داده‌های دیدگاه خود بیشتر بدانید.